کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 14:3-19 Old Persian Version (OPV)

3. آنگاه عیسی ملتفت شده فقها و فریسیان را خطاب کرده، گفت: «آیا در روز سبت شفا دادن جایزاست؟»

4. ایشان ساکت ماندند. پس آن مرد راگرفته، شفا داد و رها کرد.

5. و به ایشان روی آورده، گفت: «کیست از شما که الاغ یا گاوش روزسبت در چاهی افتد و فور آن را بیرون نیاورد؟»

6. پس در این امور از جواب وی عاجزماندند.

7. و برای مهمانان مثلی زد، چون ملاحظه فرمود که چگونه صدر مجلس را اختیارمی کردند. پس به ایشان گفت:

8. «چون کسی تو رابه عروسی دعوت کند، در صدر مجلس منشین، مبادا کسی بزرگتر از تو را هم وعده خواسته باشد.

9. پس آن کسیکه تو و او را وعده خواسته بودبیاید و تو را گوید این کس را جای بده و تو باخجالت روی به صف نعال خواهی نهاد.

10. بلکه چون مهمان کسی باشی، رفته در پایین بنشین تاوقتی که میزبانت آید به تو گوید، ای دوست برترنشین آنگاه تو را در حضور مجلسیان عزت خواهد بود.

11. زیرا هرکه خود را بزرگ سازدذلیل گردد و هرکه خویشتن را فرود آرد، سرافرازگردد.»

12. پس به آن کسیکه از او وعده خواسته بود نیز گفت: «وقتی که چاشت یا شام دهی دوستان یا برادران یا خویشان یا همسایگان دولتمند خود را دعوت مکن مبادا ایشان نیز تو رابخوانند و تو را عوض داده شود.

13. بلکه چون ضیافت کنی، فقیران و لنگان و شلان و کوران رادعوت کن.

14. که خجسته خواهی بود زیرا ندارندکه تو را عوض دهند و در قیامت عادلان، به توجزا عطا خواهد شد.»

15. آنگاه یکی از مجلسیان چون این سخن راشنید گفت: «خوشابحال کسیکه در ملکوت خداغذا خورد.»

16. به وی گفت: «شخصی ضیافتی عظیم نمود و بسیاری را دعوت نمود.

17. پس چون وقت شام رسید، غلام خود را فرستاد تادعوتشدگان را گوید، بیایید زیرا که الحال همهچیز حاضر است.

18. لیکن همه به یک رای عذرخواهی آغاز کردند. اولی گفت: مزرعهای خریدم و ناچار باید بروم آن را ببینم، از توخواهش دارم مرا معذور داری.

19. و دیگری گفت: پنج جفت گاو خریدهام، میروم تا آنها رابیازمایم، به تو التماس دارم مرا عفو نمایی.

خوانده شده فصل کامل لوقا 14