کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 14:18-22 Old Persian Version (OPV)

18. لیکن همه به یک رای عذرخواهی آغاز کردند. اولی گفت: مزرعهای خریدم و ناچار باید بروم آن را ببینم، از توخواهش دارم مرا معذور داری.

19. و دیگری گفت: پنج جفت گاو خریدهام، میروم تا آنها رابیازمایم، به تو التماس دارم مرا عفو نمایی.

20. سومی گفت: زنی گرفتهام و از این سبب نمی توانم بیایم.

21. پس آن غلام آمده مولای خود را از این امور مطلع ساخت. آنگاه صاحبخانه غضب نموده به غلام خود فرمود: به بازارهاو کوچه های شهر بشتاب و فقیران و لنگان وشلان و کوران را در اینجا بیاور.

22. پس غلام گفت: ای آقا آنچه فرمودی شد و هنوز جای باقی است.

خوانده شده فصل کامل لوقا 14