کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 1:7-14 Old Persian Version (OPV)

7. و ایشان را فرزندی نبودزیرا که الیصابات نازاد بود و هر دو دیرینه سال بودند.

8. و واقع شد که چون به نوبت فرقه خود درحضور خدا کهانت میکرد،

9. حسب عادت کهانت، نوبت او شد که به قدس خداوند درآمده، بخور بسوزاند.

10. و در وقت بخور، تمام جماعت قوم بیرون عبادت میکردند.

11. ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده، بر وی ظاهر گشت.

12. چون زکریااو را دید، در حیرت افتاده، ترس بر او مستولی شد.

13. فرشته بدو گفت: «ای زکریا ترسان مباش، زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است وزوجه ات الیصابات برای تو پسری خواهد زاییدو او را یحیی خواهی نامید.

14. و تو را خوشی وشادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت اومسرور خواهند شد.

خوانده شده فصل کامل لوقا 1