کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 22:8-19 Old Persian Version (OPV)

8. من جواب دادم: "خداوندا تو کیستی؟" او مرا گفت: "من آن عیسی ناصری هستم که تو بر وی جفامی کنی."

9. و همراهان من نور را دیده، ترسان گشتند ولی آواز آن کس را که با من سخن گفت نشنیدند.

10. گفتم: "خداوندا چه کنم؟" خداوندمرا گفت: "برخاسته، به دمشق برو که در آنجا تو رامطلع خواهند ساخت از آنچه برایت مقرر است که بکنی."

11. پس چون از سطوت آن نور نابیناگشتم، رفقایم دست مرا گرفته، به دمشق رسانیدند.

12. آنگاه شخصی متقی بحسب شریعت، حنانیا نام که نزد همه یهودیان ساکن آنجا نیکنام بود،

13. به نزد من آمده و ایستاده، به من گفت: "ای برادر شاول، بینا شو" که در همان ساعت بر وی نگریستم.

14. او گفت: "خدای پدران ما تو را برگزید تا اراده او را بدانی و آن عادل را ببینی و از زبانش سخنی بشنوی.

15. زیرااز آنچه دیده و شنیدهای نزد جمیع مردم شاهد براو خواهی شد.

16. و حال چرا تاخیر مینمایی؟ برخیز و تعمید بگیر و نام خداوند را خوانده، خود را از گناهانت غسل ده."

17. و چون به اورشلیم برگشته، در هیکل دعا میکردم، بیخودشدم.

18. پس او را دیدم که به من میگوید: "بشتاب و از اورشلیم به زودی روانه شو زیرا که شهادت تو را در حق من نخواهند پذیرفت."

19. من گفتم: "خداوندا، ایشان میدانند که من در هرکنیسه مومنین تو را حبس کرده، میزدم؛

خوانده شده فصل کامل اعمال 22