کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 22:7-12 Old Persian Version (OPV)

7. پس بر زمین افتاده، هاتفی را شنیدم که به من میگوید: "ای شاول، ای شاول، چرا بر من جفا میکنی؟"

8. من جواب دادم: "خداوندا تو کیستی؟" او مرا گفت: "من آن عیسی ناصری هستم که تو بر وی جفامی کنی."

9. و همراهان من نور را دیده، ترسان گشتند ولی آواز آن کس را که با من سخن گفت نشنیدند.

10. گفتم: "خداوندا چه کنم؟" خداوندمرا گفت: "برخاسته، به دمشق برو که در آنجا تو رامطلع خواهند ساخت از آنچه برایت مقرر است که بکنی."

11. پس چون از سطوت آن نور نابیناگشتم، رفقایم دست مرا گرفته، به دمشق رسانیدند.

12. آنگاه شخصی متقی بحسب شریعت، حنانیا نام که نزد همه یهودیان ساکن آنجا نیکنام بود،

خوانده شده فصل کامل اعمال 22