کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 22:11-23 Old Persian Version (OPV)

11. پس چون از سطوت آن نور نابیناگشتم، رفقایم دست مرا گرفته، به دمشق رسانیدند.

12. آنگاه شخصی متقی بحسب شریعت، حنانیا نام که نزد همه یهودیان ساکن آنجا نیکنام بود،

13. به نزد من آمده و ایستاده، به من گفت: "ای برادر شاول، بینا شو" که در همان ساعت بر وی نگریستم.

14. او گفت: "خدای پدران ما تو را برگزید تا اراده او را بدانی و آن عادل را ببینی و از زبانش سخنی بشنوی.

15. زیرااز آنچه دیده و شنیدهای نزد جمیع مردم شاهد براو خواهی شد.

16. و حال چرا تاخیر مینمایی؟ برخیز و تعمید بگیر و نام خداوند را خوانده، خود را از گناهانت غسل ده."

17. و چون به اورشلیم برگشته، در هیکل دعا میکردم، بیخودشدم.

18. پس او را دیدم که به من میگوید: "بشتاب و از اورشلیم به زودی روانه شو زیرا که شهادت تو را در حق من نخواهند پذیرفت."

19. من گفتم: "خداوندا، ایشان میدانند که من در هرکنیسه مومنین تو را حبس کرده، میزدم؛

20. وهنگامی که خون شهید تو استیفان را میریختند، من نیز ایستاده، رضا بدان دادم و جامه های قاتلان او را نگاه میداشتم."

21. او به من گفت: "روانه شوزیرا که من تو را به سوی امت های بعیدمی فرستم.»

22. پس تا این سخن بدو گوش گرفتند؛ آنگاه آواز خود را بلند کرده، گفتند: «چنین شخص را ازروی زمین بردار که زنده ماندن او جایز نیست!»

23. و چون غوغا نموده و جامه های خود راافشانده، خاک به هوا میریختند،

خوانده شده فصل کامل اعمال 22