کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 20:9-17 Old Persian Version (OPV)

9. ناگاه جوانی که افتیخس نام داشت، نزد دریچه نشسته بود که خواب سنگین او را درربود و چون پولس کلام راطول میداد، خواب بر او مستولی گشته، از طبقه سوم به زیر افتاد و او را مرده برداشتند.

10. آنگاه پولس به زیر آمده، بر او افتاد و وی را در آغوش کشیده، گفت: «مضطرب مباشید زیرا که جان اودر اوست.»

11. پس بالا رفته و نان را شکسته، خورد و تا طلوع فجر گفتگوی بسیار کرده، همچنین روانه شد.

12. و آن جوان را زنده بردند وتسلی عظیم پذیرفتند.

13. اما ما به کشتی سوار شده، به اسوس پیش رفتیم که از آنجا میبایست پولس را برداریم که بدینطور قرار داد زیرا خواست تا آنجا پیاده رود.

14. پس چون در اسوس او را ملاقات کردیم، او رابرداشته، به متیلینی آمدیم.

15. و از آنجا به دریاکوچ کرده، روز دیگر به مقابل خیوس رسیدیم وروز سوم به ساموس وارد شدیم و در تروجیلیون توقف نموده، روز دیگر وارد میلیتس شدیم.

16. زیرا که پولس عزیمت داشت که از محاذی افسس بگذرد، مبادا او را در آسیا درنگی پیداشود، چونکه تعجیل میکرد که اگر ممکن شود تاروز پنطیکاست به اورشلیم برسد.

17. پس از میلیتس به افسس فرستاده، کشیشان کلیسا را طلبید.

خوانده شده فصل کامل اعمال 20