10. اما انسان میمیرد و ساقط میشود؛آدمی چون جان سپارد، کجاست؟
11. چنانکه آبها از دریا زایل میشود،و نهرْ ضایع شده، خشک میگردد،
12. همچنین انسان میخوابد و برنمیخیزد؛و تا آسمانها باقی است بیدار نمیشود،و از خوابِ خویش برخیزانیده نمیگردد.
13. «کاش که مرا در هاویه پنهان کنی،و تا غضبت فرو نشیند، مرا مخفی سازی،و زمانی برایم تعیین کنی که مرا به یاد آوری!
14. اگر انسان بمیرد، آیا بار دیگر خواهد زیست؟در آن صورت، در همۀ روزهای زحمت خویش انتظار خواهم کشید،تا آنگاه که زمانِ تبدیل من فرا رسد.
15. تو خواهی خواند و من پاسخ خواهم داد،و مشتاق صنعتِ دستانِ خویش خواهی شد.
16. زیرا آنگاه قدمهای مرا خواهی شمرد،و گناه مرا در نظرت نخواهی داشت؛
17. نافرمانیام در کیسه مَمهور خواهد بود،و خطایم را خواهی پوشانید.
18. «اما کوهی که فرو میریزد فانی میشود،و صخره از جای خود منتقل میگردد؛
19. آبْ سنگها را میساید،و سیلابها خاک زمین را میروبَد؛به همین سان تو امید انسان را نقش بر آب میکنی.
20. بر او تا به ابد چیره میشوی، و رَخت برمیبندد؛چهرهاش را دگرگون میسازی و او را رهسپار میکنی.
21. پسرانش به عزّت میرسند، اما او خبر نمییابد؛پست میگردند، اما او نمیبیند.
22. فقط دردِ بدن خودش را احساس میکند،جان او تنها برای خودش ماتم میگیرد.»