5. آیا شما نیستید که در میان درختان بلوطو زیر هر درخت سبزدر آتش شهوت میسوزید؟آیا شما نیستید که در درّههاو زیر برآمدگی صخرههاکودکانتان را قربانی میکنید؟
6. نصیب تو در میان صخرههای صافِ درّههاست؛آری، سهم تو همینهاست و بس!تو برای ایشان هدایای ریختنی ریختی،و هدایای آردی بدیشان تقدیم کردی.با این همه آیا گذشت کنم؟
7. بسترت را بر کوهی بلند و رفیع گسترانیدی،و بدانجا برآمدی تا قربانی کنی.
8. پشت درها و تیرک چارچوبشان،علامتهای بتپرستی خویش را نهادی.مرا ترک گفته، بسترت را گشودی،و بر آن برآمده، آنرا گسترانیدی؛با آنان که بسترشان را دوست میداشتی پیمان بستی،و بر برهنگیشان خیره نگریستی!
9. با روغن زیتون نزد پادشاه برآمدی،و بر عطریات خویش افزودی.سفیران خود را به دوردستها فرستادی،و حتی تا به خود هاویه آنان را گسیل داشتی!
10. از راه دراز خویش درمانده گشتی،با این حال نگفتی که، «امید نیست».قوّت خویش تازه کردی،و از همین رو ضعف به هم نرساندی.
11. از که مشوش و هراسان شدیکه خیانت ورزیدی؟که مرا به یاد نیاوردیو هیچ اعتنا نکردی؟آیا نه از آن رو که دیرزمانی لب فرو بستم،پس حال دیگر ترس مرا به دل نداری؟
12. من پارسایی و اعمال تو را بیان خواهم کرد،اما تو از آن سودی نخواهی برد.
13. آنگاه که فریاد کمک بلند میکنی،بتهایی که خود گرد آوردهای رهاییات دهند!بهیقین که بادْ آنها را خواهد رُفتو جملگی به نَفَسی رانده خواهند شد.اما آن که در من پناه جوید،وارث زمین خواهد شدو کوه مقدس مرا به میراث خواهد برد.
14. و گفته خواهد شد که:«بسازید، بسازید! راه را مهیا سازید!موانع را از سر راه قوم من بردارید!»
15. زیرا آن که رفیع و بلندمرتبه است،آن که در ابدیت ساکن استو قدوس نامیده میشود،چنین میگوید:«من در مکان رفیع و مقدس ساکنم،و نیز با آن که روح توبهکار و افتاده دارد؛تا روحِ افتادگان را احیا کنم،و دل توبهکاران را زنده سازم.